گردوی تازه رسیده
گردوی تازه رسیدهای است ماه
بگذار برای تو بشکنم،
کف دریا پنیر است
بگذار برای تو قاچش کنم،
آفتاب، آفتاب است حیف و
تخممرغ طلا نیست
برای تو سرخش کنم.
بر نیمکت ساحل
من و باد گرسنه
که غیر بلعیدن من
میل به چیزی ندارد.
گردوی تازه رسیدهای است ماه
بگذار برای تو بشکنم،
کف دریا پنیر است
بگذار برای تو قاچش کنم،
آفتاب، آفتاب است حیف و
تخممرغ طلا نیست
برای تو سرخش کنم.
بر نیمکت ساحل
من و باد گرسنه
که غیر بلعیدن من
میل به چیزی ندارد.
باغستان شلوغ است
آنانی که روی درختها نشسته و چهچهه میزنند
عابراناند
اینان که بر کناره ایستاده نگاه میکنند
گنجشکان
و ما میان صداها پرپر میزنیم
و شعر مینویسیم
شعرهائی میخوش
که میوههای همین باغستانهای غریباند.
هديه ام از تولد
گريه بود
خنديدن را تو به من آموختی
سنگ بوده ام
تو كوهم كردی
برف بوده ام
تو آبم كردی
آب می شدم
تو خانه دريا را نشانم دادی
می دانستم گريه چيست
خنديدن را
تو به من هديه كردی.
دو مجموعهی شعر تازه از شمس لنگرودی در راه است
«تعادل روز بر انگشتم» و «آوازهای فرشتهی بیبال» عنوان دو مجموعه از شعرهای تازه شمس لنگرودی است که به زودی منتشر میشود.
این شاعر در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: من معمولا شعرهای خود را به شعرهای تغزلی و غیرتغزلی تقسیم میکنم و مجموعهی 63 شعر تغزلیام را در مجموعه شعری با نام «تعادل روز بر انگشتم» آوردهام که شعرهای سال 90 و 91 را دربر میگیرد. در واقع این مجموعه به نوعی ادامهی مجموعهی شعر «53 ترانهی عاشقانه» است که قرار است در نشر نگاه منتشر شود.
او دربارهی مجموعه شعر دیگر خود گفت: حدود 60 شعر غیرتغزلیام را نیز در مجموعهای به نام «آواز فرشتهی بیبال» آوردهام که شعرهایی با موضوع اجتماعی است و البته مثل شعرهای اخیرم سادگی و طنز در آن بیشتر است. این شعرها ادامهی مجموعهی شعر «ملاح خیابانها»ست و نوعی فضای سوررئال در این مجموعه هست.
این مجموعه شعر نیز قرار است در نشر نگاه به چاپ برسد.
جلسات رخداد تازه
شعر نوقدمایی- شعر سورئال
مدرس: محمد شمس لنگرودی
آغاز دوره جدید: یک شنبه- هشتم اردیبهشت- ساعت 20-18
)چهار جلسه(
تلفن ثبت نام: 88023080
نشانی: تهران- خیابان کارگر شمالی- روبروی بیمارستان قلب- جنب رستوران ارکیده- شماره 1801 - طبقه سوم.
امشب
دریاها سیاهاند
باد زمزمهگر سیاه است
پرنده و گیلاسها سیاهاند
دل من روشن است
تو خواهی آمد.
بعد از نمونهگیری شاعران مردمی در جامعه مطرح شد
شاعران نمونه یا نمونه شاعران؟
پوریا عالمی
توضیح اضافی: خوانندگان ناز و نازنین، امروز قرار بود یک شغل دیگر را اپلای کنیم که خبر مهمی به دستمان رسید برای همین تصمیم گرفتیم امروز ترتیب این خبر را بدهیم و فردا برگردیم سر کار قبلیمان.
نمونة شاعران نمونه
دبیر هفتمین جشنواره شعر گفت در انتخاب شاعر مردمی 10سال اخیر از روش «نمونهگیری طبقهبندی ساده» استفاده شد.
با توجه به تجربیات بومی که ما از روش نمونهگیری داریم، احتمالا از شاعران خواسته شده نمونههای خود را برای طبقهبندی ساده به ارشاد بفرستند. متاسفانه شاعرانی که شعر آنها سختخوان بود به علت قرار گرفتن نمونهگیریشان در طبقهبندی پیچیده از شرکت در این رقابت باز ماندند.
دبیرخانه سپس نمونههای شاعران را به کتابخانهها و آزمایشگاهها فرستاده و مخاطبان، کارشناسان، تکنسینهای ادبی و غیرادبی با بررسی دقیق نمونه اشعار تکلیف شعر معاصر را مشخص کردند.
بیت:
شاعر نمونه/ بینمونه نمونه
متاسفانه پس از اعلام نتایج نمونهگیری طبقهبندی ساده اشعار فارسی حال چند تن از شاعران وخیم گزارش شد.
دبیرخانه شعر پس از اعلام نتایج برترین شاعران مردمی 10سال اخیر از مردم 10سال اخیر خواست برای بهبود حال شاعران و ادبیات ، کمپوت گلابی و هلو بخورند.
برای اینکه باور کنید روش نمونهگیری طبقهبندی ساده اشعار فارسی بدون دخالت دست انجام شده، نتیجه رسمی را به نقل از ایسنا بخوانید؛
نفر اول: علیرضا قزوه و حمیدرضا برقعی (به صورت مشترک)
نفر دوم: محمدرضا شفیعیکدکنی
نفر سوم: فاضل نظری
نفر چهارم: علی معلم دامغانی
نفر پنجم: محمدعلی بهمنی
نفر ششم: هوشنگ ابتهاج
نفر هفتم: علی موسویگرمارودی
نفر هشتم: مشفقکاشانی
نفر نهم: یوسفعلی میرشکاک و عبدالجبار کاکایی
نفر دهم: حمید سبزواری
نفر یازدهم: مریم حیدرزاده
نفر دوازدهم: سعید بیابانکی
نفر سیزدهم: احمدرضا احمدی
نفر چهاردهم: گروس عبدالملکیان
نفر پانزدهم: افشین یداللهی
نفر شانزدهم: عرفان نظرآهاری
نفر هفدهم: محمدرضا عبدالملکیان
نفر هجدهم: ناصر کشاورز
نفر نوزدهم: احمد عزیزی
نفر بیستم: سهیل محمودی
دبیر جشنواره شعر با بیان این مطلب که برخی از نبود نام شاعرانی چون شمسلنگرودی و محمدعلی سپانلو در این فهرست حرف میزنند، گفت: شمسلنگرودی نفر سیوهفتم و محمدعلی سپانلو نفر سیوهشتم فهرست 196 نفره شاعران مردمی هستند.
به گزارش خبرنگار ما شمسلنگرودی و محمدعلی سپانلو قول دادند امسال بیشتر تلاش کنند تا در جام حذفی سال بعد بتوانند خود را به صدر جدول نزدیک کنند.
همچنین از کلیه عزیزانی که 10شاعر این فهرست را از طریق نمونه (نمونه اشعار، نمونه دکلمه، نمونه عکس، نمونه کتاب و باقی نمونهها) شناسایی کنند به قید قرعه دیوان کامل اشعار علیرضا قزوه و حمیدرضا برقعی (به صورت مشترک) اهدا میشود.
میخواهم دوباره به دنیا بیایم
بیرون در، تو منتظرم بوده باشی
و بیآنکه کسی بفهمد
جای بیداری و خواب را
به رسم خودمان درآریم
چه بود بیداری
که زندگیاش نام کرده بودند.
آیین پایانی نخستین دوره جایزه داستان بیهقی،
هشتم اسفند ماه برگزار میشود
به گزارش روابط عمومی انجمن داستان
بیهقی، روز سهشنبه، هشتم اسفندماه در محل تالار ایوان شمس مراسم اختتامیه این جایزه
برگزار میشود.
این مراسم از ساعت 18 آغاز شده و طی آن نشستی با حضور داوران مرحله دوم آقایان ابوتراب خسروی، اسداله امرایی، احمد اکبرپور، محمدعلی علومی، احسان شاهطاهری، میثم غفوریانصدیق و خانم مهسا محبعلی برگزار خواهد شد.
هم چنین بخش اصلی این مراسم به اهدای جوایز برگزیدگان نخستین دوره جایزه داستان بیهقی، اختصاص خواهد یافت. از این رو از نویسندگان و علاقهمندان به ادبیات داستانی دعوت میشود تا در این مراسم حضور یابند.
نشانی :تهران- بزرگراه جلال آل احمد، نبش بزرگراه کردستان، مجموعه تالار ایوان شمسآسان است برای من
که خیابانها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگویم
انارش را خود به خانهی من آورد
آسان است
آفتاب را
سه شبانه روز، بیآب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم
که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود
آسان است
که چهچهی گنجشک را ببافم
و پیراهن خوابت کنم
آسان است برای من
به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطهی اولش برگردد
برای من آسان است
به نرمی آبها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکنها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید ((بس کن رفیق))
اما
آسان نیست معنی مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفتهای
بی آنکه بوی تو مستم کند
تا ده میشمارم
انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند
و ترانهای متولد میشود
که زادهی دستهای توست-
شاعرم
به از تو سرودن معتادم.
نمیدانم باران چیست
اندوه آبهای سیاه را ندیدهام که به دریا میریزند
عطر شبانهی ماه را نشنیدهام
که یانیس ریتسوس
در آتش شعرهایش میبویید
و زخم شانهی بایرون
که شعله کشان
از کرانهی استانبول میگذشت
نمیدانم سیبری تا کجاست
سوراخ تلخ سر انگشت فرانکو را ندیدهام
که در قطرات خون لورکا میسوخت
برهی عیسا را اما دیدهام
که از دهان تو شیر مینوشید
برق ستارهی ترس خورده را که از تب و تابت فرو میپاشید
لبخندت را دیدهام
که مرا متولد میکند
بر کرانهی بادها از من
مجسمهای از شن میسازد
و به آبها فرمان پراکندن میدهد
ای شکوفهی خاموش
در برف آخر اسفند
در پیراهن نازکت گرمم کن
بگذار سنگی را ببوسم
که دیگر سنگها را سوئی زد
تا خون لورکا
بر سینهی او بریزد.
بگذار لیموئی را ببوسم
که رفت و در ترانهی لورکا نامش را نوشت.
بگذار جلیقهی نازکی را ببوسم
که گمان میکرد
بر سینهی گرمش ضد گلولهئی خواهد شد.
اما ماه ماه
تو چرا خیره خیره نگاه کردی و چیزی نگفتی
آسمان را برای چه روشنی بخشیدی
تا گلوله سربازها سینهی او را بهتر ببیند
و حالا آمدی
در آسمان گل آلودهی تهران و چه را میجوئی!
برو ماه ماه
برو که پشیمانی سودی ندارد
برو، بر دو زانو بنشین، زاری کن
برو، تاریکی بهتر
از نوری که اتاق فرانکو را روشن میکند.
ای روباه
در کمین من باش
من جاسوس خودام
و فرصت حمله را به تو اعلام میکنم.
زندانبان و زندانی خود باش
... ای نهنگ
در تقدیر آب
تفاوت چندانی
میان تو و مار ماهیان نیست.
با پوست تازة خود مهربان باش
هیچ ماری
سفارش پوست تازه نمیدهد.
در هر سنگی، مجسمهئی، بودائی است
با هر یوسف محبسی
بودا و دیوارة زندان
از یک خارهاند.
آه دلتنگی، دلتنگی، دلتنگی
به تو عادت کردهام
و گرنه مهربانیت افزونتر از وسوسهی دیگری نیست.
اندوه ببر
عظیمتر از اندوه گربه نیست.
شادمانی مور
کوچکتر از نشاط سلیمان!
سگ پاسبان است زندگی
پارس میکند
بیآن که تو را بشناسد
در هر انکاری
«بله»ئی پنهان است
آن که میترساند، میترسد.
سگ پاسبان است زندگی.
دریای این شب توفانی شاعرانه است
کاش
پشت پنجرهئی بودهام
و غرقهی آبها نبودم.
کاش خانهام
از شیشه نبود
از سنگریزههای شاعرانه
برای شما مینوشتم.
ما از دل یکدیگر
همانقدر آگاهیم
که گوشی همراهمان.
ای روباه
اکنون وقت آن است
به شکارچیی خود حملهور شو
پوست تو اکنون
در بالاترین قیمت ممکن است.
دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میلههای قفس
آسان نیست .
آنچه که پنهان میماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار میشود .
دوستت دارم
و نقشهیی از بهشت را میبینم
دورادور
با دو نهر از عسل
که کشان کشان
خود را به خانه من میرسانند.
شمس لنگرودی:
غلامرضا بروسان شاعر متوهمی نبود
منبع: ایسنا
شمس لنگرودی گفت: غلامرضا بروسان نسبت به خود متوهم نبود و جایگاه خود را میدانست.
این شاعر و پژوهشگر در نخستین سالگرد درگذشت غلامرضا بروسان در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خراسان رضوی، اظهار کرد: متوهم بودن یک بیماری است و بروسان در شعر خود این بیماری را نداشت؛ شاید او جایگاهی رفیعتر را در ذهن خود متصور بود، اما فکر نمیکرد که هماکنون در این جایگاه قرار دارد.
او در ادامه تصریح کرد: این مسأله باعث رشد افراد میشود. در شعر، هر هنرمندی به طور ناخودآگاه خودبزرگبینی دارد و این با توهم بسیار متفاوت است، متأسفانه بیش از 90 درصد جامعه شعری ما به این بیماری مبتلا هستند.
شمس لنگرودی در رابطه با ویژگیهای شعری غلارضا بروسان خاطرنشان کرد: نوع تصویرسازیها در شعرهای وی نشاندهنده وقوفش به مکانیزم تصویرسازی بود؛ بروسان میدانست که تصویر صرفاً برای زیبایی شعر نیست و باید کارکردی کلی در مجموعه هر شعر داشته باشد.
شمس لنگرودی و چهار مجموعهی شعر تازه
شمس لنگرودی از آمادهی چاپ شدن چهار مجموعهی تازه از شعرهایش خبر داد.
این شاعر در توضیحی دربارهی این مجموعهها به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: مجموعهی شعرهای تغزلیام در کتابی با عنوان «تعادل روز بر انگشتم» آمادهی چاپ است. مجموعهای از شعرهای اجتماعیام را هم در مجموعهای با نام «آوازهای فرشتهی بی بال» گردآوری کردهام.
او در ادامه افزود: همچنین «غرقشدگان خاطرهای دیگر از دریا ندارند» مجموعهای است که بیشتر بر اساس خاطرهها نوشته شده است. مجموعهی شعر «کتاب دریا، کتاب کویر» هم پارادوکسی بین دریا و کویر است.
شمس لنگرودی که به تازگی 62ساله شده است، همچنین کتاب زندگینامهی خودنوشت خود را با نام «سخت مثل آب» برای چاپ آماده کرده است. این کتاب به شکل داستانهای کوتاه، روایت مقاطعی از زندگی این شاعر و پژوهشگر تا سال 1357 است.
اما رمان «شکستخوردگان را چه کسی دوست دارد» و مجموعهی شعر «صبح آفتابیتان به خیر گرگ برفی» کتابهای در انتظار انتشار این شاعرند.
نهنگان خواب میبینند
به هیئت زنبور در آمدهاند
و بوی ناب عسل میدهند.
زنبوران خواب میبینند
در اقیانوسی از شکوفة نارنج
ترانة بندری میخوانند.
ترانة بندری خواب میبیند
اسکلهها پهلویش را زخم میزنند
و زیر سایة تبریزیها
خود به مداوای خود مشغولاند.
اسکلهها خواب میبینند
مست میکنند
به خیابان میریزند
و جز زنان خیابانی همه را غرق میکنند.
زنان خیابانی خواب میبینند
در کلاس اول ابتدائی نشسته، به حرف معلمشان گوش
میدهند،...
چه قیامتی
چه قیامتی
مدرسهها به خلوت من هجوم میآورند
به خیابان پناه میبرم
به کام نهنگ گرسنهئی
که خود را به خواب زده
و انتظار مرا میکشد.
پائيز
جنون ادواری سال است
پيرهنش را ريز ريز میكند
در ملافهای به سفيدی برف
خواب میرود
با انگشتانی
كه از لبه تخت بيرون است