به نام او
//ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
امـروز میخوری غـــم فـردا و همچنـان
فـردا بـه خاطرت غم فردای دیگر است// ( رهی معیری)
سلام
این روزا درگیر چند تا کاغذ لای چند تا شعر بودم می نوشتم و فقط می نوشتم
به روزهایم فکر می کنم که چطور شعر شدند و نفهمیدم
وبلاگ خواهر عزیزم (نغمه ی پرواز)به روز است ....
و
از دوستانی که شعرامو نقد می کنند بسیار ممنونم و برام عزیزند.....
دوتا از شعرایی که قبلا نوشتمو میزارم سعی میکنم زود زود به روز شم
.
.
.
............
یک تکه از اسم تو
جاماند
با کفشهایی که
یک سایز بزرگتر از خودت بود
من عکس کفشت را
به روزنامه دادم تا
تو بیایی و
کفشهایت روز به روز
تنگ تر نشوند
............
کاش واﮊه ای است که
باید باشد تا من
عقده ای بشوم و
سر پدر تا صبح درد کند
کاش یعنی تا صبح
روی اسکناس های کتاب حساب،
حساب باز کنی و
فردا شب خواب ببینی
گیسهای معلمت را از نو می کاری
و تو
تمام غروب با احساس شوی
چشمهایت را ریزو درشت کنی برای انشای فردا
یادت می رود دفتر انشا
زیر باران مانده
و تو
هنوز سرگرم ریختن کاش ها
روی کاشی حیاطی.
شکسپیر میگه:
شکوه دنیا همچون دایره ای بر روی آب است
که هر زمان بر پهنای خود می افزاید و
در منتهای بزرگی هیچ می شود.
سپاس از حضورتان
بهار باشید.......